اَرِنی

با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم ...

با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم ...

اَرِنی


هــشیــار سـری بــود ز ســودای تــو مـسـت
خــوش آنکــه ز روی تــو دلــش رفــت ز دسـت
بــی تــو همــه هیـچ نیــست در ملـک وجــود
ور هیــچ نباشد چو تــو هستــی همه هست

- سعدی

-------------------------------------------------------

پیش از این پرنده ای بودم، رها ...
اما حالا ،
یک مسافرم ...

--------------------------------------------------------

اینجا بخش "نظرات" بسته است. اما امکان ثبت نظر بطور خصوصی در قسمت "تماس با من" وجود دارد.
" کپی برداری از مطالب ، حتی با ذکر منبع ، شرعا و اخلاقا جایز نیست."

۵ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

.

اولین باری که بطور جدی ، دغدغه ی اصلاح کسی رو داشتم وقتی بود که برای معلم ِ کلاس پنجمم یه نامه ی بلند بالا نوشتم و همه ی انتقاداتم رو با ذکر راه حل و در کمال ادب و احترام ، تقدیمشون کردم. برخلاف اتفاقی که معمولا در این مواقع میفته ، واکنش معلم ِ فهمیده ی من به این نامه خیلی حساب شده ، دقیق و مهربانانه بود. هیچ وقت فراموش نمیکنم که چطور فردای همون روز ، رفتارش رو تغییر داد و یک احساس رضایت رو در من بوجود آورد تا برای همیشه این شجاعت رو داشته باشم که انتقاد کنم و از گفتن حرف حق نترسم. روشی که تا این لحظه از زندگیم بهش پایبند بودم و خواهم بود. 

اینکه اون روز ، نوشتن رو برای بیان نظراتم انتخاب کردم شاید به این دلیل بود که نمی خواستم حرمت بین معلم و شاگرد شکسته بشه. شاید فکر کردم اینطوری ایشون وقت بیشتری دارن که به جزئیات حرف های من و عملکرد خودشون فکر کنند. و شاید برام مهم بود که هیچ کس دیگه ای نفهمه من چه ایراداتی رو در رفتار معلمم دیده م. 

از اون روز تا حالا ، برای خیلی از آدم های مهم زندگیم نوشته م . برای همه کسانی که خوبتر بودنشون برام اهمیت داشته. و همیشه سعی کردم اگر اشکالی رو در رفتار کسی میبینم ، اول همون عیب رو در خودم جستجو کنم و برای برطرف کردنش تلاش کنم و بعد بنا به چیزی که خدا از ما خواسته ، همانطور که پیامبر (ص) فرموده اند که مومن آیینه ی مومن است ، با رعایت احترام و شان اون فرد ، فقط و فقط با خودش مطرح کنم، بدون اینکه احدالناسی از اون موضوع با خبر بشه. بعد از گذشت همه این سالها هنوز احساس می کنم به معلم ِ کلاس ِ پنجمم ، به خاطر عکس العمل درستش مدیونم ...


- متاسفانه در جامعه ی ما اینطور رایج است که وقتی عیبی رو در کسی میبینند اول همه جا جار می زنند تا دهان به دهان به خود ِ شخص برسه. وقتی انتقادی مطرح می شود ، اول آن را در نشریات و سایتها و فضاهای مختلف نشر می دهند و بعد خود مشار الیه ، از توی رسانه ها باید پی گیر انتقادات باشد! چرا ؟ آیا حقیقتا این گونه عیب جویی ها و انتقادات با هدف "اصلاح" مطرح میشن یا با هدف "بدنام کردن" ؟ 

بوی هجرت می‌آید!

بین ماندن و رفتن مردد ام ...

از بلاتکلیفی ، از سردرگمی ، از تردید بیزارم !


- الهی !  یا دلیل المتحیرین ...

.


عجیب ترین آدم هایی که توی زندگی باهاشون برخورد داشتم کسانی هستند که برای اینکه اشتباه ِ فردی رو به بقیه اثبات کنند ، خودشون به انواع و اقسام گناهان، از غیبت گرفته تا دروغ و تهمت و ... متوسل می شوند و ککشان هم نمیگزد! و عجیب تر از اونها ، کسانی هستند که به حرف های بی پایه و اساس ِ این موجودات ، استناد می کنند!


اسیر ِ عشق شدن چاره ی خلاص ِ من است ...



- البته هنوز هم شدیدا به معجزه معتقدم.

.

« وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ ... »

و چه بسیار بلاهاى سنگین و بزرگى که از من برگرداندى... / دعای کمیل


- و من غافل بودم. و نفهمیدم. و مغرور بودم به خودم. به قدرت ِ نداشته ام. به علم ِ ناقصم. به اسباب و وسایل و نظم و ترتیبی که فقط فکر می کردم مدیریتشان بدست من است.

- چه بسا دعاهایی که طلب شر بودند و من نادانسته بر آنها اصرار داشتم و تو با دفع آن بدی ، دعایم را مستجاب کردی. و این من ِ غافل و مغرور و طلبکار ... این من ِ همیشه طلبکار ...

 

- لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین ...