اَرِنی

با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم ...

با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم ...

اَرِنی


هــشیــار سـری بــود ز ســودای تــو مـسـت
خــوش آنکــه ز روی تــو دلــش رفــت ز دسـت
بــی تــو همــه هیـچ نیــست در ملـک وجــود
ور هیــچ نباشد چو تــو هستــی همه هست

- سعدی

-------------------------------------------------------

پیش از این پرنده ای بودم، رها ...
اما حالا ،
یک مسافرم ...

--------------------------------------------------------

اینجا بخش "نظرات" بسته است. اما امکان ثبت نظر بطور خصوصی در قسمت "تماس با من" وجود دارد.
" کپی برداری از مطالب ، حتی با ذکر منبع ، شرعا و اخلاقا جایز نیست."

.

« وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ ... »

و چه بسیار بلاهاى سنگین و بزرگى که از من برگرداندى... / دعای کمیل


- و من غافل بودم. و نفهمیدم. و مغرور بودم به خودم. به قدرت ِ نداشته ام. به علم ِ ناقصم. به اسباب و وسایل و نظم و ترتیبی که فقط فکر می کردم مدیریتشان بدست من است.

- چه بسا دعاهایی که طلب شر بودند و من نادانسته بر آنها اصرار داشتم و تو با دفع آن بدی ، دعایم را مستجاب کردی. و این من ِ غافل و مغرور و طلبکار ... این من ِ همیشه طلبکار ...

 

- لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین ...

  • ۹۳/۰۷/۱۰