اَرِنی

با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم ...

با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم ...

اَرِنی


هــشیــار سـری بــود ز ســودای تــو مـسـت
خــوش آنکــه ز روی تــو دلــش رفــت ز دسـت
بــی تــو همــه هیـچ نیــست در ملـک وجــود
ور هیــچ نباشد چو تــو هستــی همه هست

- سعدی

-------------------------------------------------------

پیش از این پرنده ای بودم، رها ...
اما حالا ،
یک مسافرم ...

--------------------------------------------------------

اینجا بخش "نظرات" بسته است. اما امکان ثبت نظر بطور خصوصی در قسمت "تماس با من" وجود دارد.
" کپی برداری از مطالب ، حتی با ذکر منبع ، شرعا و اخلاقا جایز نیست."

خشک شد بیخ ِ طرب ...

دلتنگم ...

برای زیارت جامعه کبیره ای که پنجشنبه شبی ، در مسجد اعظم خواندیم. برای مناجات های قبل از اذان ِ صبح  ِ حرم . برای آن شب ِ عجیب و برای حال و هوای ِ آن روزهایم ... چقدر دور شده ام از با ارزش ترین داشته هایم...


لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین ... 

  • ۹۲/۰۶/۰۶